ما در اسف‌ناک ترین شرایط به هم رسیدیم

ساخت وبلاگ

هنوز هفدهم است.چند دقیقه وقت دارم تا بنویسم

قبلا(مثلا دو سه سال پیش) فکر میکردم روزی که 18 ساله بشوم یکی از همان مهمانی های بزرگ خواهم گرفت.دوست هایم تا نیمه شب می مانند خانه.رایتل یکی از آن سیمکارت های لاکچری بهم خواهد داد و می توانم در همه بانک های دنیا حساب باز کنم.این رویا هی روز به روز کمرنگ تر شد تا امروز صبح که بیدار شدم و تا چند دقیقه حتی یادم نیامد که امروز میتواند چه روز خاصی باشد.

واقعیت 18 من این است که دارم زندگیش میکنم.بوی آدامس اکشن می دهد و منظره آجر های سه سانتی آزکابان شعبه فرزانگان از جلویش کنار نمی رود تا قشنگی هاش را ببینم.تنها چیزی که دوست داشتم به18 بگویم این بود:ما در اسف‌ناک ترین شرایط, به هم رسیدیم,.

صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 87 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20