صبح که از خواب پا میشم...

متن مرتبط با «سرخوشی» در سایت صبح که از خواب پا میشم... نوشته شده است

گریه های سرخوشی

  • بیخودی دلم میخواست کفش هایم را در بیاورم و بنشینم وسط چارباغ خلوت و گریه کنم.از این حجم شلوغی دیوانه شده بودم.خیلی زود دلم برای یک دیوار کاه گلی قدیمی تنگ شده بود.یک آن حس کردم در میان این تجدد و نوآوری جایی ندارم.با صورت های صاف و موهای کار شده و لباس های تمیز کنار نمی آمدم.صورت خودم قطع به یقین ساده ترین صورتی بود در میان آن بزک کرده ها.برای همین راننده تاکسی فکر کرده بود حاضرم از شهرکتاب تا تخت,سرخوشی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها