صبح که از خواب پا میشم...

متن مرتبط با «بالدار» در سایت صبح که از خواب پا میشم... نوشته شده است

سوسک بالدار

  • امشب دوباره یک مرگی ام شده که خوابم نمی برد؛حتما خب. داشتم درباره دلتنگ شدنم حرف میزدم.فکر میکردم فقط دلم برای او تنگ شده؛بیشتر که فکر کردم دیدم دلم برای خیلی چیز های دیگر هم تنگ شده.مثلا آن لواشک ده تومنی ها که از مغازه آقاجون می آوردیم،بستنی کیم هایی که جلدشان سبز و گاهی قرمز بود و من نمیدانستم که یک روزی اینقدر برایم خواستنی می شوند،برای بستنی زمستانی که یکبار از بوفه مدرسه مامان اینها خریده بودم،آن تاب گل گلی سبزی که توی حیاط آویزان بود،حتی برای صبح ها ساعت هفت که می نشستیم و با بابا صف زن های چادری را نگاه می کردیم و خوشحال بودیم که بقال محل برایمان شیر اضافه نگه می دارد،برای روز هایی که ,سوسک,بالدار ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها